در منابع رسمی، هسته تشکیل جامعه مدرسین در سال ۱۳۴۱ یک سال پس از درگذشت آیت الله بروجردی ذکر شده
جامعه
مدرسین حوزه علمیه قم به تازگی با برگزاری همایشی به نام «نیم قرن حضور» عمر و
قدمت خود را پنجاه سال اعلام کرده و آن را جشن گرفته است.
این
نهاد سیاسی-روحانی تاریخ تأسیس خود را مهرماه ۱۳۴۱ اعلام کرده. بنابه نوشته وبسایتها
و کتابهای نشریافته تحت نظر جامعه مدرسین، گروهی از مدرسان حوزه قم پنجاه سال
پیش گرد هم آمدند تا وضع تحصیلی طلاب را سر و سامان بدهند.
نخستین
اطلاعیه رسمی این گروه در مخالفت با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی بود. به
تدریج «جامعه مدرسین» به گروهی اثرگذار در بسیج سیاسی مردم علیه نظام سلطنت بدل
شد و در شکلگیری انقلاب نقشی پررنگ گزارد.
تأکید
بر پنجاه سالگی جامعه مدرسین، اصرار بر تداوم و اهمیت تأثیر روحانیت در براندازی
سلسله پهلوی و تکوین جمهوری اسلامی است.
تاریخنگاری
رسمی جمهوری اسلامی میکوشد انقلاب ایران را بیشتر فراورده تلاشهای روحانیان
وانماید و نقش عوامل یا گروههای اجتماعی و سیاسی دیگر را کوچک شمارد. گرامیداشت
جامعه مدرسین حوزهی علمیه قم، در مقام مهمترین نهاد سیاسی در این حوزه، میتواند
نماد تازهای از تلاشهایی این چنین قلمداد شود.
معضلِ
تاریخنگاریِ حوزه علمیه
تاریخنگاران
میگویند بخش مهمی از تلاشهای جمهوری اسلامی در سه دهه گذشته معطوف به تاریخسازی
برای خود بوده است. در روایتی که جمهوری اسلامی از شکلگیری انقلاب ایران و سپس
استقرار جمهوری اسلامی به دست میدهد روحانیان نقشی کانونی دارند. انقلاب با نهضت
روحانیت به رهبری آیت الله روح الله خمینی آغاز میشود و با رهبری همو به پیروزی
میرسد.
جامعه
مدرسین؛ روایت رسمی
یکی
از آثاری که درباره جامعه مدرسین نوشته شده، کتابی است با عنوان «یاران صادق
آفتاب؛ درنگی در پیشینه و تلاشهای جامعه مدرسین حوزهی علمیه قم» (نوشته سید
محسن صالح، چکیده و بازنوشت جواد محمدزمانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ
دوم، ۱۳۸۸). در این کتاب آمده است هسته اولیه جامعه مدرسین در سال ۱۳۴۱ یک سال
پس از درگذشت آیت الله حسین طباطبایی بروجردی از مراجع اعظم قم شکل گرفت.
در
این سال حوزویان نگران دو موضوع بودند: برخی مواد مصوب انجمنهای ایالتی و ولایتی
و نیز اصلاح نظام حوزه. در سال ۱۳۴۲ چند مدرس «تحت پوشش اصلاح حوزه» گروهی را
بنیاد گذاشتند. اما این روایت جزئیات بیشتری به دست نمیدهد. معلوم نیست این گروه
دقیقاً چه کسانی بودند و در پی چه اهدافی بسیج شدند.
نامهایی
که برشمرده شده گرایشهای سیاسی و اجتماعی بسیاری متنوعی داشتند و به دشواری میتوان
فرض کردند این افراد که حتی از نظر سن و میزان تحصیلات همسان نبودند میتوانستند
برای برنامهای واحد گردهم آمده باشند: از جمله احمد آذری قمی، مهدی حائری تهرانی،
آیت الله علی خامنهای (که میزان نقش او در این گروه مبهم است)، ابوالقاسم خزعلی،
علی مشکینی، علی دوانی، موسی شبیری زنجانی، محمد تقی مصباح یزدی و ابوالفضل نجفی
خوانساری.
همین
روایت رسمی مدعی است که فعالیت تشکیلاتی مدرسین پس از تبعید آیت الله خمینی به دلیل
«افزایش خفقان و سرکوب» کاهش یافت.
روایت
رسمی مدعی است که فعالیت تشکیلاتی مدرسین پس از تبعید آیت الله خمینی به دلیل
«افزایش خفقان و سرکوب» کاهش یافت.
این
روایت، ناگهان به سال ۱۳۵۶ و درگذشت مصطفی خمینی، فرزند آیت الله خمینی میجهد؛
زمانی که دور انقلاب تند شده بود و حادثه نوزده دی در قم رخ داد. به عبارت دیگر
در همین روایت رسمی، دوره پانزده ساله فعالیت مدرسین از ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۶ بسیار
تاریک و ناشناخته است؛ نه اشخاص آن معلوماند نه اساسنامهاش نه فعالیتها و تأثیر
کارهای اعضا. این ابهام تردید درباره اساس چنین تشکیلاتی را در این پانزده سال
بسیار نیرومند میکند.
این
روایت، ناگهان به سال ۱۳۵۶ و درگذشت مصطفی خمینی، فرزند آیت الله خمینی میجهد؛
زمانی که دور انقلاب تند شده بود و حادثه نوزده دی در قم رخ داد.
به
عبارت دیگر در همین روایت رسمی، دوره پانزده ساله فعالیت مدرسین از ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۶
بسیار تاریک و ناشناخته است؛ نه اشخاص آن معلوماند نه اساسنامهاش نه فعالیتها و
تأثیر کارهای اعضا. این ابهام تردید درباره اساس چنین تشکیلاتی را در این پانزده
سال بسیار نیرومند میکند.
بیگمان
روحانیان بسیاری در فعالیت سیاسی علیه رژیم پهلوی مشارکت کردند، به زندان افتادند
یا تبعید شدند. اما اینکه تشکیلات خاصی به نام جامعه مدرسین از اوائل دهه چهل
تا دوره انقلاب فعال بوده باشد، به گمان برخی از ناظران بیشتر به تاریخسازی
نزدیک است تا دادههای تاریخی.
در
این روایت رسمی، به عمد میان «مدرسین» یعنی کسانی که در حوزه تدریس میکردند و
«جامعه مدرسین» یعنی تشکیلات خاصی که پس از انقلاب گرایشها و عملکرد خاصی داشته
خلط میشود؛ یعنی فعالیت مدرسین سیاسی حوزه به پای جامعهی مدرسین میریزد.
"تأکید بر پنجاه سالگی جامعه مدرسین،
اصرار بر تداوم و اهمیت تأثیر روحانیت در براندازی سلسله پهلوی و تکوین جمهوری
اسلامی است"
تفاوت
میان مدرسین و جامعه مدرسین شبیه دانشجویان دانشگاه و انجمن اسلامی دانشگاه است.
درست است که اعضای انجمن اسلامی دانشگاه دانشجو هستند، ولی دانشجویان لزوماً عضو
انجمن نیستند. در این روایت، برای نمونه، بسیاری از کارهای محمد بهشتی از جمله
بنیادگذاری مدرسه حقانی به حساب جامعه مدرسین گذاشته شده. در عین آنکه در آن
مدرسه هم کسانی مانند احمد جنتی تدریس میکردند هم محمدتقی مصباح یزدی که به دو
گرایش کاملاً متضاد تعلق داشتند: یکی انقلابی و دیگری محافظهکار.
در
این روایت بر نقش آیت الله علی خامنهای (رهبر جمهوری اسلامی) در تأسیس جامعه
مدرسین در سال ۱۳۴۱ تأکید میشود اما هیچ سندی درباره آن نیست. مدت اقامت آقای
خامنهای در قم بسیار کوتاه بوده و احتمالاً در آن دوره فعالیتی سیاسی نداشته است.
همچنین از نظر علمی و سنی همپایهی افراد دیگر مانند عبدالرحیم ربانی شیرازی یا
آیت الله حسینعلی منتظری نبوده است.
انقلاب
و تشکیلاتسازی روحانیت
پیش
از انقلاب تشکیلاتسازی در میان روحانیان چندان معمول نبود. ایده آیت الله کاظم
شریعتمداری برای تأسیس دارالتبلیغ اسلامی، به اندازه کافی روحانیان را دوپاره
کرده بود: برخی باور داشتند تشکیلاتسازی خلاف طبیعت روحانیت است و «نظم حوزه در
بینظمی» است. شماری دیگر معتقد بودند روحانیت برای همپایی با تحولات جامعه باید
از شکل و شمایل سنتی خود بیرون بیاید.
اما
سازمان و تشکیلات روحانی به معنای واقعی تنها پس از انقلاب تحقق یافت. روحانیت در
تشکیلاتسازی به گروههای رقیب از جمله حزب توده نظر داشت. حزب جمهوری اسلامی بر
الگوی حزب توده بنیادگذاشته شد: تجربهای ناکام که محصول تناقضهای
ایدئولوژی به قدرترسیده بود. روحانیان پس از انقلاب به فکر گروهمند شدن افتادند.
جامعه
مدرسین در ابتدا نام آیت الله علی سیستانی را در فهرست مراجع تقلید قرار نداده بود
در
سال ۱۳۵۸ چهار نفر متشکل از علی مشکینی، آیت الله حسینعلی منتظری، ابراهیم امینی و
احمد آذری قمی، اساسنامهای تهیه کردند برای نهادی به نام جامعه مدرسین. به زودی
اختلاف میان آنها باعث کنارهگیری آقای منتظری و ابراهیم امینی شد.
در
۱۳ فروردینماه ۱۳۵۹ اساسنامه بازنگری شده به امضای اعضای جدید رسید. تا ثبت
اساسنامه بیش از یک سال طول کشید. آگهی تأسیس جامعه مدرسین در تاریخ بیست و هفتم
مردادماه ۱۳۶۰ در روزنامه رسمی جمهوری اسلامی اعلام شد. اعضای اولیه جامعه عبارت
بودند از علی مشکینی، محمد فاضل، محمد یزدی، احمد آذری قمی، احمد جنتی و ابوالقاسم
خزعلی.
جامعه
مدرسین در دهه اول انقلاب
اعضای
جامعه مدرسین در دهه اول بنابه تصویب اعضای اولیه افزایش مییابد. اما رویکرد
سیاسی جامعه مدرسین کمابیش منسجم میماند. جامعه مدرسین بازوی روحانی جناح راست
در کشور است که به مالکیت خصوصی باور دارد و دخالت دولت در بازار را چندان نمیپسندد
و با افراطگرایی جناح چپ که چیرگی چشمگیری در فضای سیاسی دارد بر سر مهر نیست.
جامعه
مدرسین هم به صورت تلویحی آیت الله خمینی را به دلیل حمایت بیدریغ و شرط از نخست
وزیر نقدشدنی میدانست هم از وضعیت حوزه که به نوعی تحت شعاع طلبههای انقلابی بود
راضی نبود. در دهه اول بارها اختلاف میان آیت الله خمینی و جامعهی مدرسین علنی
شد.
آیت
الله خمینی نیز نمیخواست حمایت این نهاد را از دست بدهد. بسیاری از کارهای حکومت
از جمله فشارها بر آیت الله کاظم شریعتمداری به دست جامعه مدرسین توجیه شد یا
صورت گرفت.
بنابراین،
جامعه مدرسین نماینده حوزه علمیه محسوب نمی شود و حتی نماینده مدرسین حوزه نیز
نیست.
بخش
عمدهای از طلبههای جوان و انقلابی، هوادار جناح چپ به ویژه میرحسین موسوی، نخست
وزیر، بودند. جامعهی مدرسین به دلیل رویکردهای محافظهکارانهاش به مراجع سنتی به
ویژه آیت الله محمدرضا گلپایگانی نزدیک بود و در بسیاری نقدهایی که به حکومت داشت
با کسانی چون لطف الله صافی گلپایگانی، داماد محمدرضا گلپایگانی و عضو شورای
نگهبان در آن سالها همگرایی داشت.
جامعه
مدرسین هم به صورت تلویحی آیت الله خمینی را به دلیل حمایت بیدریغ و شرط از نخست
وزیر نقدشدنی میدانست هم از وضعیت حوزه که به نوعی تحت شعاع طلبههای انقلابی بود
راضی نبود. در دهه اول بارها اختلاف میان آیت الله خمینی و جامعهی مدرسین علنی
شد.
آیت
الله خمینی نیز نمیخواست حمایت این نهاد را از دست بدهد. بسیاری از کارهای حکومت
از جمله فشارها بر آیت الله کاظم شریعتمداری به دست جامعه مدرسین توجیه شد یا
صورت گرفت.
جامعه
مدرسین در بیانیهای برای نخستین بار در تاریخ شیعه مرجعی (آیت الله کاظم
شریعتمداری) را از مرجعیت خلع کرد.
بر
خلاف روحانیت سنیمذهب یا مسیحی کاتولیک، قدرتهای روحانی در تشیع چندان متمرکز
نیستند. در نتیجه از نگاه گروهی از ناظران برای جمهوری اسلامی همواره هراس از آن
وجود داشته که برخی مراجع تقلید از نفوذ مذهبی خود برای بیاعتبار کردن سیاستهای
نظام بهره بگیرند.
در
نامه سرگشادهای که آیت الله خمینی در سوم ماه اسفند سال ۱۳۶۷، سه ما پیش از مرگ،
خطاب به روحانیت نوشت آشکارا از اختلاف جامعه مدرسین و «طلاب انقلابی» بر سر
مسائلی چون فقه سنتی و پویا گفت.
در
این نامه آیت الله خمینی گفت که جمهوری اسلامی به هر دو طیف نیاز دارد.
این
در حالی بود که کسانی مانند احمد آذری قمی، در مجلس شورای اسلامی، در برابر حمایت
رهبر از نخست وزیر از دولت انتقاد میکردند و میگفتند سخن رهبری جنبه مشورتی دارد
نه دستوری، «ارشادی» است نه «مولوی».
نزاع
اصلی میان جامعه مدرسین و «طلاب انقلابی» بر سر مدیریت انحصاری حوزه علمیه بود.
امری که در دوران آیت الله خمینی به دلیل حضور مراجعی مانند ابوالقاسم خوئی،
محمدرضا گلپایگانی و شهاب الدین مرعشی نجفی روی نداد.
وقتی
آیت الله خمینی درگذشت روحانیت هوادار نظام تا حد زیادی دوقطبی شده بود.
آیت
الله علی خامنهای به رهبری رسید که خود از جناح راست و مخالف دولت میرحسین موسوی
و جناح چپ به شمار میرفت. از چند ماه قبل در پی برکناری آیت الله منتظری از قائم مقامی
رهبری، بخش عمده جناح چپ حوزهی علمیه به نمایندگی دفتر تبلیغات اسلامی به راست
چرخیده بود و با انتصاب آیت الله خامنهای به رهبری یکسره در خدمت او قرار گرفت.
سلطه
بلامنازع در حوزه
سال
۱۳۶۸ جامعه مدرسین از حاشیه بیرون آمد و در کنار دفتر تبلیغات اسلامی حوزهی
علمیه قم پایگاه اصلی قدرت رهبر نوگزیده شد.
به
نظر میرسد جامعه مدرسین دو هدف مهار و مدیریت حوزه علمیه و مشروعیت مذهبی
بخشیدن به رفتار رهبر جمهوری اسلامی را از آن هنگام تا امروز پی میگیرد.
بر
خلاف روحانیت سنیمذهب یا مسیحی کاتولیک، قدرتهای روحانی در تشیع چندان متمرکز
نیستند. در نتیجه از نگاه گروهی از ناظران برای جمهوری اسلامی همواره هراس از آن
وجود داشته که برخی مراجع تقلید از نفوذ مذهبی خود برای بیاعتبار کردن سیاستهای
نظام بهره بگیرند.
تحلیلگرانی
باور دارند جامعه مدرسین در دو دههی گذشته جایگزین سیاسی نهاد حوزه است؛ به این
معنا که کارکردهایی دارد که نظام آرزو داشت حوزه علمیه در کل چنان کارکردی می
داشت. به سخن دیگر، در غیاب روحانیت به مثابه حزب، جامعه مدرسین به مثابهی حزبی
ایدئولوژیک عمل میکند.
این
حزب ایدئولوژیک نقشی مستقیم و نزدیک در اداره حوزهی علمیه دارد و شبکهی گستردهای
از نهادها، رسانهها و سازمانها را در درون و بیرون حوزه رهبری میکند.
نه
تنها جامعه مدرسین برای نخستین بار به عزل مرجعی از مقام خود پرداخت که در اقدامی
به همان اندازه بیسابقه، پس از درگذشت آیت الله محمدعلی اراکی، هفت تن را به نام
مرجع معرفی کرد.
جامعه
مدرسین به تازگی پنجاهمین سالگرد تاسیس خود را جشن گرفته است
یکی
از این مراجع علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی بود که اجتهاد او از سوی روحانیون
هنوز جای پرسش و تردید فراوان دارد.
آیت
الله منتظری در اعتراض به این اقدام در یک سخنرانی رسماً آیت الله خامنهای را
فاقد توانایی برای صادر کردن فتوا دانست. در این فهرست هفتنفره نام علی سیستانی،
مرجع ایرانی مقیم عراق و جانشین آیت الله خوئی خالی بود.
به
عقیده گروهی از کارشناسان این نشاندهنده تلاش منابع قدرت در ایران برای نادیده
گرفتن او و سدساختن در برابر نفوذ معنویاش بود. چون در این کار کامیاب نشدند،
بعدها نام آیت الله سیستانی را به فهرست افزودند، ولی همچنان نام آیت الله منتظری
در فهرست نبود.
گروهی
از روحانیون و کارشناسان مسائل دینی می گویند که این گواه آن بود که مبنای این
فهرست سیاسی بود نه حوزوی و دینی.
پس
از اعتراض به نتایج انتخابات سال ۱۳۸۸ و ابراز ناخرسندی آیت الله یوسف صانعی از
سرکوب های صورت گرفته از سوی حکومت، جامعه مدرسین برای دومین بار به عزل مرجع
پرداخت و اعلام کرد آیتالله صانعی صلاحیت صدور فتوا ندارد.
نکتهی
مهم تفاوت رویکرد جامعهی مدرسین به سیاستهای رهبری در دوران آیت الله خمینی و
دوران آیت الله خامنهای است.
در
دههی نخست جمهوری اسلامی رابطهی جامعهی مدرسین با آیت الله خمینی وفادارانه، در
عین حال، انتقادی است.
آیت
الله خمینی نمیخواست هیچ کدام از جناحهای وابسته به حکومت را یکسره از دست
بدهد. بنابراین دربرابر انتقادهای اعضای جامعه مدرسین مماشات میکرد. انگیزه
دیگر او حفظ وجاهت حوزوی و دینی حکومت بود. طرد جامعه مدرسین آنها را به سمت
روحانیان سنتی مخالف با نظام سوق میداد و این به سود جمهوری اسلامی نبود.
اما
آیت الله خامنهای به اعتقاد ناظران از آغاز رهبری خود آشکارا سوگیری سیاسیاش را
در سیاستاش دخیل کرد. جناح چپ در حوزه یا در جناح راست استحاله یافت یا به همراه
آیت الله منتظری دچار انزوا و فشار گسترده شد.
جامعه
مدرسین نام آیت الله حسنعلی منتظری را هم در دریف مراجع قرار نداد
حتی
تشکیل مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه به مثابه نهادی در برابر جامعه مدرسین
نتوانست قدرت رفته جناح چپ حوزه را بدان بازگرداند.
اکثریت
قریب به اتفاق اعضای مجمع نه مجتهد بودند و نه مدرس و در میان میان حوزویان
پشتوانهای نیرومند نداشته اند. حوزه از نظر اداره و فضای سیاسی سراپا در دست جناح
راست یا به تعبیر امروزی محافظهکار قرار گرفت.
به
این ترتیب رابطه جامعه مدرسین با آیت الله خامنهای نیز به رابطه خدمت-اطاعت بدل
شد. اعضای تازه جامعهی مدرسین نه تنها از نسل پس از انقلاب حوزه به شمار میروند
که سابقه همکاری با نهادهای امنیتی، قضایی و نظامی جمهوری اسلامی را دارند.
آینده
جامعه، آینده حوزه
به
نظر میرسد جامعه مدرسین حوزه علمیه قم شاهراه اصلی نفوذ حکومت در حوزه علمیه
و مجرای اصلی انواع وابستگیهای نظام روحانیت به نظام سیاسی حاکم است.
در
روایت رسمی جمهوری اسلامی، جامعه مدرسین فرزند طبیعی حوزه علمیه است. اما منابع
مالی، شبکه ارتباطات سیاسی و نقش حوزوی جامعه مدرسین در سی سال گذشته نشاندهنده
ارتباط مستقیم تکوین و تداوم آن با حکومت است.
به
همین سبب، به اعتقاد ناظران امور حوزوی در ایران به دشواری میتوان گفت جامعه
مدرسین چه از نظر سیاسی چه از نظر علمی نما و نماینده حوزه علمیه است.
شماری
از منتقدان میگویند این نهاد رویه تصلبیافته به شدت سیاسیشده حوزهی علمیه
است که میکوشد تاریخ سیاسی روحانیت را در پنجاه سال اخیر در تاریخسازی برای خود
مصادره و صداهای متفاوت در حوزه علمیه را به سود رهبر جمهوری اسلامی خاموش کند.